عاشق سردرگم

مینویسم واسه کسی که خودش فکر میکنه خیلی خوبه

عاشق سردرگم

مینویسم واسه کسی که خودش فکر میکنه خیلی خوبه

درباره من

تا که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی هم نفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چون هست نه در آن وقت که اقبال شکست *********************** همیشه دوست دارم یه لقب بهت بدم ولی نمیدونم چی بگم. تو اون مدت که باهم بودیم خیلی ازیتت کردم. تو هم خیلی حال منو گرفتی. همیشه ضدحال بودی. * بهترین لحظه ای که با تو داشتم وقتی بود که از شب تا صبح با هم حرف زدیم. بدترین لحظه ای که داشتم وقتی بود که زنگ زده بودی و ادرس سایتم رو میخواستی و اونجوری حرف زدی در کل دوران خوبی بود. * هیچوقت اون جوری که باید ثابت نکردی که دوستم داری. منم بخاطر غروری که داشتم و دارم نتونستم بهت ثابت کنم. برای اولین بار غرورمو پیش تو شکستم ولی بازم جواب نداد. کاش یه روزی بهت برسم و همه رو جبران کنم. از خدا میخوام یک روزی بشه که تو از دل من باخبر بشی. کاش همین فردا کاش همین امروز. از من چیزای سختی میخوایی. میخوایی اونجوری باشم که نیستم. هنوز تکلیف من روشن نیست ولی سعی میکنم به حرفات گوش بدم. برات مینویسم تا دلم آروم بگیره. اگه دوست نداشتی نخون ولی اگه خوندی باید بگی خوندی. هیچوقت دروغی که گفتی فراموشم نمیشه. ولی مطمئن باش من تا به الان هیچ دروغی نگفتم. چون اعتقادم اینه که دروغ خیانت. ادم به کسی دروغ میگه که براش مهم نباشه و دوستش نداشته باشه. اینارو اینجا نوشتم تا بمونه حرف آخر خیلی ..:: دوست دارم ::.. **************************** و اینم ار قشنگترین و دلنشیمترین نظری که دادی: montazeram to nemitooni che sefati baram bezari pas khodam khosusiyatamo barat minevisam dokhtare khoob bashakhsiyat baiman na oom iman bi amane shoma va az hame mohemtar delbakhte va shifteye to azize in dele safam in akhari az sefate barezame va e nazareman hamin sefato edameye minevisam baraye kasi ke... benevisi kheyli khoobe rasti delam kheyli barat tange emrooz tamiz nadidamet azkhoda mikham ta emshab ye bare dige betoonam bebinamet omidvaram. va dar akhar mitoonam begam kheyli...doostet daram ************************** الهی نسوزی، تو گفتی بسوزم گذاشتی که هر شب به ره چشم بدوزم من از گریه هر شب یه دریا می سازم همه زندگیمو به چشمات می بازم صدای دلم رو، تو نشنیده رفتی خرابت بگشتم، کلامی نگفتی تو را می سپارم به دست خدایم فقط او شنیده همیشه صدایم تو را می سپارم به دست خدایم فقط او شنیده همیشه صدایم یه شب عاشقانه برات گریه کردم تو هرگز ندیدی به لب آه سردم تو با بی وفایی به خاکم نشوندی من ساده دل رو به غربت کشوندی نمی بخشمت من! ببین روزگارم ببین از جدایی چه بر سینه دارم تو را می سپارم به دست خدایم فقط او شنیده همیشه صدایم تو را می سپارم به دست خدایم فقط او شنیده همیشه صدایم ادامه...

آمار : 1301 بازدید Powered by Blogsky

دیگه اینجا چیزی نمینویسی

اشکال نداره

همه نظر تنها میمونم

بازم اشکال نداره

رفتم جای دیگه

شاید اونجا...

سید محمد عقیلی (کبریت) سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:59 ب.ظ

0 نظر

شب هجرون دیگه تمومه

گل مهتاب بر سر بومه

عاشقی جز بر تو حرومه

که برای تو زنده ام

سید محمد عقیلی (کبریت) سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ب.ظ

0 نظر

شده ام بت پرست تو

قسم به چشمون مست تو

به کنج میخونه روز و شب

شده ام جام دست تو

به تو چون سجده می کنم

شرر تو هر سینه میزنم

ز غصه می خوام که بعد از این

بت روی تو بشکنم

سید محمد عقیلی (کبریت) سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:40 ب.ظ

0 نظر

عاشق سردرگم

درباره من

جدیدترین یادداشت‌ها

نویسندگان

بایگانی

شده ام بت پرست تو